سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 
امروز: شنبه 103 آبان 26

بسمه تعالی

 

طلاومس فیلمی است به شدت فطری که سرشار ازلحظات تلخ شیرین است که درآن انسانیت موج میزند وازاین جهت قابل تقدیراست زیرادرشرایطی که درفیلمهای سینمایی ایرانی که اززمان وزارت اقای مهاجرانی به این طرف ساخته شده هوس شهوترانی احساسات آتشین بی پایه واساس و زودگذرنسخه بدل عشق شده است اکران چنین فیلمی عشق اصیل انسانی را درپستی وبلندیهای یک زندگی متبلورمیسازد اصالتا غنیمت است و درشرایطی که

 

درفیلمهای سینمایی سالهای اخیربه تبع معرفت شناسی یونانی انسان را به مثابه حیوان ناطق نمایش میدهند وتامین نیازهای حیوانی راتامین همه نیازهای انسان نشان میدهند ساخته شدن چنین اثری که نیازهای روحی وعاطفی انسان را اصل ونیازهای حیوانی را فرع آن نمایش میدهد امیدوارکننده است حامد محمدی نویسنده این فیلم که این فیلم اولین اثر ساخته شده او نیز هست به خوبی توانسته است که شخصیت ضعیف را درکنارشخصیتهای قوی قاطع راه بلد وامیدوار قرار دهد و با ایجاد کشمکشهای مختلف برای شخصیت ضعیف وهدایت از جانب شخصیتهای قوی اکنش شخصیت ضعیف را بر انگیزاند و اورا تشویق به کنشهای تاثیرگذار و متحول کننده کند واین سیر منطقی رو به رشد شخصیت به طوری باور پذیرو قابل هضم به تماشاگر نشان دهد واورا در کشاکش ماجراهای قصه همراه قهرمان فیلم کند وازیک شخصیت به درد نخور توانسته در پایان فیلم یک شخصیت مفید و کارآمد و موفق بسازد بازیگرها آنچنان طبیعی بازی می کنند که انگار همگی خودشان را دارند بازی می کنند وانگار همه آنها را می شناسیم اصلا اداو اطوار در نمی آورند لهجه دلنشین خراسانی و سرووضع ساده وزندگی ساده تر آنها به قول بازیگر نقش پرستار انسان را به یاد بچگی اش می اندازد و به عبارت دیگر یکی زندگی بی آلایش وتجملات پرزرق وبرق را می بینیم از دیگر امتیازات این فیلم نسبت به سایر فیلمهایی که روحانی در آن حضور دارد یا روحانیت در آن سوژه است این است که مخاطبی که حتی با یک روحانی هم رفیق نیست متوجه می شود که آخوند ها از مریخ نیامده اند تا در نقش یک مسئله گو یا سیاست مدار یا امام جماعت یا رئیس اداره نقش ایفا کند بلکه از لایه های خود همین جامعه ای هستند که بیننده در آن تنفس می کند هر چند خود بیننده به آن لایه تعلق ندارد لذا طلبه ها هم ازدواج می کنند بچه بزرگ می کنند خانه اجاره می کنند وبعضا مثل برخی مردم هشت شان گرو نه شان است حتی فشارهایی که بر آنها از سوی جامعه همسایه و زن و بچه وارد می شود از افراد غیرروحانی بیشتر است  واین چیزی که اقشارمختلف مردم ازنمای بیرونی یک روحانی می بینند با آن شمایل و روش معاشرت خاص تمام زندگی یک روحانی نیست بلکه فقط بخشی از شبانه روز یک روحانی است و آنچه تعیین کننده و مهم است آن چیزی است که در تعامل با خانواده اش شکل میدهد که میتواند و یک رابطه عاطفی ، تعهد آمیز و از روی آگاهی و توجه باشد یا یک رابطه متشنج و خشونت آمیز و غیراسلامی وغیر متعهدانه و از سر ناآگاهی وبی توجهی  نکته مثبت دیگر اینکه فیلم بحث اخلاق نظری و عملی راپیش میکشد وبه بیننده میرساند که یک اخلاق نظری هم وجود دارد نکته مثبت دیگر اینکه ساده زیستی در تهران صورت میگیرد نه در شهرستان چون تابحال هر زندگی ساده ای که میدیدیم در شهرستان بود و هر زندگی تجملی و اشرافی در تهران لذا اگر کسی میخواست مهاجرت کند از شهرستان به تهران تجمل گرایی هم با آن دلالت التزامی داشت (یعنی همراه همیشگی اش بود) نکته مثبت دیگر هم جهتی همه عناصر فیلم برای رسیدن به هدفی که فیلمنامه نویس تعریف کرده ، میباشد  یعنی همان عبارت "عشق در دفتر نباشد" خط اصلی تعلیق یعنی مهاجرت سیدرضا برای حضور در درس اخلاق استاد مورد نظر ش وبیماری زهرا سادات ودست وپا زدنش بین مرگ وزندگی وگرفتاری های سیدرضا وخرده پیرنگها ونحوه حضور ودیالوگ های شخصیت های فرعی همه وهمه در جهت کمک به شخصیت اصلی یعنی سید رضا برای دست یابی به آن شیوه نگرش صحیح به زندگی عمل می کنند وهیچ چیز تصادفی در این فیلم نامه وجود ندارد اعم از شخصیت اضافی ،کار اضافی ،حرف اضافی ،موقعیت دراماتیک اضافی یا هر چیز اضافی دیگر اینها همه وهمه در خدمت هدف اصلی است واین نظام تحسین برانگیز است چون در برخی تله فیلمها وسریال ها وفیلمهای سینمایی اینقدر نما وموقعیت وکاراکتر ودیالوگ وخرده پیرنگ اضافی وجود داردکه اگر هدف اصلی فیلمنامه دقیقا شناخته شود اگربیاییم تمام اینها را حذف یا متغیر کنیم هیچ اتفاق خاصی نمی افتد وبه هدف اصلی ضربه ای نمی خوردنکته مثبت دیگری که وجود دارد طبق مقایسه ای که وبلاگ "تبعیدی"انجام داده بدین شرح است در سینمای امروز ایران به ویژه سینمای تهمینه میلانی تصویری که از زن ارائه می شود یک تصویر فمینیستی یعنی شخصیت یک مادر را نشان نمیدهد بلکه زن دز اثار تهمینه میلانی یک زن فریب خورده از سوی مرد ،متنفر از مردان ،در حال تدارک واقدام برای انتقام جویی علیه مردان است ومرد هم در اثارش یک آدم هوس باز وکلاه بردار است اما در طلاومس نه تنها از این زن خبری نیست بلکه یک مادر را داریم با تمام ظرائف زنانه ولطافتهای مادرانه که فوق العاده به همسر وفرزندان وهمسایه وکلا هم نوعش عشق می ورزد ویک مصداق کامل ایثار ومقدم داشتن دیگران بر خود است از جمله وقتی می فهمد به خاطر ام اس قرار است فلج شود می گوید:"پس تکلیف بچه هام چی میشه؟ " وخود را فراموش می کند  نکته مثبت دیگر این فیلم اینست که این فیلم توسط تهیه کننده هدفمندی تهیه میشود که نه اتفاقی وبه خاطر اینکه موضوعی توی بورس بوده بلکه از سر دغدغه ای که در مورد این قشر از جامعه داشته ومعضلاتی که با شم هنرمندانه خود در میافته است این فیلم را تهیه کرده و راهکارهایی هم ارائه داده است اینکه سابقه تهیه کنندگی دو فیلم دیگر با سوژه روحانیت در کارنامه هنری خود دارد واز این تجربیات در این راستا نهایت بهره را برده است ان شا الله این دغدغه رو به کاستی نرود وسالها پیرامون روحانیت فیلم بسازد.وتئوریهای کارگشای خویش را هنرمندانه به عنوان راهگشای مشکلات حوزه به تصویر بکشد.و هیچ احدی هم در این مقوله سینمای روحانیت وارد نشود تا ایشان با آن ذره بین مخصوص خود معضلات حوزه را دریابند ومشکل گشایی بفرمایند  چون هیچ احدی آگاهتر از ایشان نسبت به مسائل حوزه زیر این آسمان وجود ندارد تمام حوزویان و شاید امت اسلامی ایران منتظر فیلمهای راهگشاو روشنگر بعدی ایشان میماندنکته مثبت بعدی اینست که در این بلبشوی مخلوط شدن حق و باطل ودین گریزی هنرمندان وفاصله گرفتنشان ازروحانیون، خوشبختانه هنوز هستند کسانی که سر به آستان روحانیت میسایندوآن را سوژه خود قرار میدهند و عاشقانه آنرا توصیف میکنند خوب قاعدتا حوزه نبایستی از خوشحالی در پوست خود بگنجد واقعا دست فیلم سازان دوستدار روحانیت درد نکند جا دارد بگوییم اجرتان با خدا!!!

    

در اطراف اثر:1-اولین نکته منفی ای که به نظر میرسد مربوط به خود اثر نیست بلکه مربوط به برخی حوزویان و برخی مسئولان مذهبی است که ساده انگارانه به صرف اینکه اولا فیلم سازی سراغ روحانیت رفته وثانیا دیگر یک دزد را در لباس روحانیت نمی بینند ( اشاره به فیلم مارمولک) وثالثا وروابط خوانوادگی یک زوج خوشبخت که یک طرف آن یک روحانی در حال پیشرفت است را می بینند آنچنان ذوق زده شده اند که انگشت حیرت به دهان گفته اند و زبان تحسین گشوده اند و با تعجب ابراز می کنند که چه عجب کسی به فکر نمایش عشق پاک یک روحانی بود و نتیجتا دست و پای خود را گم کرده اند و عجولانه واز سر غفلت به به ! و چه چه ! می کنندو دست اندرکاران فیلم را بارها مورد تقدیر قرار می دهندو بر اساس حسن ظنی که دارند ابعاد عرفانی ،اجتماعی ،اخلاقی،اسلامی زیادی از فیلم استنباط میکنند و امیدوارانه به افق سینمایی کشور نگاه می کنند و باسرخوشی به انتظار آثار بعدی اینچنین که اینقدر زیبا و ساده زندگی طلبگی را نشان می دهد می نشینند

2-مسئله بعدی سازنده این فیلم آقای علیرضا محمدی است که همین به خودی خود یک مسئله است ونیاز به توضیح ندارد  توضیح اینکه در صنعت سینما کار تعلق دارد به تهیه کننده نه کارگردان و فیلمنامه نویس وهمه چیز در خدمت بیان دغدغه های سرمایه گذار یعنی تهیه کننده است و فرقی هم بین صنعت فیلم سازی هالیوود یا بالیوود یا نیمچه صنعت فیلم سازی ایران نمیکند کم اند فیلم هایی که توسط یک کارگردان مولف ساخته شده باشند که نویسندگی و کارگردانی وروح حاکم بر اثر متعلق به شخص کارگردان باشد و تهیه کننده در اینجا فقط نقش سرمایه گذار را بازی کند لذا نه طلا و مس متعلق است به همایون اسعدیان نه زیر نور ماه به میر کریمی و نه مارمولک به کمال تبریزی بلکه ذائقه و بیان هنری آنها تماما در اختار بیان تفکرات تهیه کننده هدفمند آن جناب محمدی است

3-کسی که میخواهد در حوزه دین آسیب شناسی،نقادی و ارائه راهکار کندیا باید خود هرسه اینها در حد اعلا باشد یا اگر در یکی دومورد از این سه مورد خبره است در مورد یا موارد دیگر از کارشناسان خبره بهره بگیرد وخود ساکت باشد و اگر هم در حالت دیگر در هیچ کدام خبره نیست در هر سه از کارشناسان خبره نظر بگیرد و عقل حکم می کند اظهار نظر را بر خود جایز ندانده آثار سه گانه محمدی نشان داده که در هیچ کدام از این سه فرآیند فوق نه نتها خبره نیست بلکه بسیار هم عوامانه و سطحی و احساسی است اگر آقای محمدی یا هر فرد دیگر امور فوق را لحاظ کرده باشد صلاحیت دارد در شاخه ای از حوزه دین به نام روحانیت وارد شود و اِلا غوره نشده میخواهد مویز شود،چرا که حوزه روحانیت مقوله ای بسیار پیچیده در حوزه دین است و جهت سه فرآیند فوق باید جوانب بسیاری را مورد بررسی قرار داد تا از پس آن بر آمد واِلا برای خود روحانیون وکسانی که روحانیت را به خوبی می شناسند یک کاریکاتور مضحک خواهد بود که هر چقدر جدی تر باشد مضحک تر است چرا که کسی که این شاخه دین را می شناسد تمام هم و تلاش خود را گذاشته تا این شاخه را آسیب شناسی،نقادی و بدتر از آن راهکار هم ارائه دهد لذا هر چه عمیق تر وارد مسئله شود عمق نا آگاهی اش بیشتر مشخص می شودو کار از دید روحانیت مسخره از آب در می آید هر چند که سازنده اثر واقعا دغدغه مند باشد

الان 100سال است سینما به عنوان یک هنر-صنعت یا به تعبیری دیگر یک رسانه در جامعه دارد نقش ایفا می کند و افرادی مختلفی اعم از مصلح و منحرف در اشاعه درونیات خود از آن بهره برده اند اما متاسفانه غیر از اینکه اهالی هنر روحانیون را از این عرصه میرانند که مبادا منبر و محراب پاک را رها سازند و وارد این عرصه کثیف ! بشوند خود روحانیت هم هنوز در تردید است که اسلام سینمایی داریم یا سینمای اسلامی یا هیچکدام.که اغلب به علت اینکه می بینند اهالی سینماهم تیپ و هم فکر آنها نیستند گزینه سوم را انتخاب می کند وبه مسجدو محراب خود می پردازدو اگر هم دغدغه انحراف جامعه را داشته باشد از ابیرون گود فریاد بر می آورند که لنگش کن ! و امید اینکه فیلم ساز به ایشان عرض کند چشم قربان ! خطبه تو خوان تا خطبا دم زنند ! هرطور میدانید بفرمایید تا ما فیلم سازان طبق آن فیلم بسازیم ! غافل از اینکه هنرمند که مدام در حال خلق اثر است خود را مستقلا خالق میداند تکبری پیدا می کند که اساتید فن را هم قبول نداردچه برسد به تذکر یک شخص غیر متخصص در آن فن را و چه برسد به یک روحانی را که این همه سوءتبلیغ پیرامون آن شده.اگر همه چیز به این خوبی و خوشی تمام میشد که دیگه غمی نداشتیم مشکل این است که کلاف سردر گم تر از این حرفهاست

خب این یک مطلب خلاصه اش این شد که جامعه سینمایی کشور حضور روحانیت را در این هنر دفع یا به فرض حضور رفع میکنند و خود رو حانیت هم فعالیت خود در سینما را غیر ضرور یا حتی غیر مجاز میدانند

 

مطلب دیگر اینکه بعد از قضیه تنباکوو فتوای میرزای شیرازی رحمة ا...حکومت انگلیس به قدرت عجیب و غریب روحانیت و نفوذ آن در بین مردم پی برد.سعی کرد این مرکز قدرت را از شیعه بگیرد لذا اول سعی کرد اینگونه افراد خطرناک(روحانیون)را از جامعه حذف و منزوی کند وقتی که دید موفق نمی شود سعی در ایجاد انحراف در رو حانیون،تحریف در اهداف روحانیون،ایجاد نسخه بدل های انگلیسی(با نفوذ دادن اجیرانش به حوزه و تحصیل این افراد در حوزه)و تخریب روحانیت حقیقی نمودو تا حدود بسیار زیادی هم در اهدافش موفق شدولی باز هم نتوانست به طور کامل این محور اتحاد و ضد استعماری را از فرهنگ تشیع حذف کندو مردم با دیدن روحانی بزرگ تاریخ حضرت امام پروانه وار رو به سوی او اوردندو در مسیر تحقق فرمایشات ایشانسر از پای نشناختند و در راه زمین گیر کردن استعمار جان خود را نیز در طبق اخلاص گذاشتند و خود و خانواده خود فدایی حضرت امام شدند.روی فدایی امام شدن تاکید ویژه دارم زیرا مردم خود ایشان را جانشین حضرت ولی عصر علیه السلام میدانستند و حرف ایشان را حرف حضرت،لذا خود اما هم در این فداکاریهای مردم عاشق اسلام و دیانت موضوعیت داشتند

بعد از تاثیر گذاری عجیب و غریب حضرت امام دربین آزادگان جهان و نقش ایشان د ربیداری مردم خواب زده قرن بیستمی اینبار نه تنها انگلیس بلکه تمام کشورهای شرق و غرب عالم کنجکاو شدند که این خمینی(امام خمینی)کیست که اینگونه دنیا را متحول کرده و با معادلات جدید خود معادلات سیاسی،فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی جهان راعوض کرده و این روحانیت چه مکتبی است که این شخصیت به این قدرتمندی را تربیت کرده است و آن کسانیکه ازادی خواه بودند در صدد الگو گیری از حضرت امام بودند و یا حداقل اینکه حرف ضد استعماری امام برایشان یک آرمان شده بود و اگرهم آزادی خواه نبودند به دو گروه تقسیم می شوند یا استعمارگر بودند یا استعمارگر نبودنداگر استعمارگر بودند با شناختی که از حضرت امام داشتند درصدد بر آمدند مکتب امام خمینی و فبل از آن روحانیت را نابود کنند و اگر استعمارگر هم نبودند از آنجایی که آزادی خواه نبودند و ضدیتی با روحانیت نداشتند نتوانستند روحانیت را فهم کنند و لذا در قبال فهم روحانیت دست به تاویل و تفسیر به رای هایی زدند که نشان از عدم ارتباط رو حی با ولایت روحانیت و عدم آگاهی از فرهنگ عمیق روحانیت و عدم ارتباط ظاهری با اشخاص روحانی واقعی دارد.این یک واقعیت است که کسی که ولایت را با قلبش نپذیرفته و لمس نکرده هرگزنمی تواند سازوکارهای ولایت پذیری واطاعت از روحانیت را متوجه شودلذا شروع میکند در مورد این فرهنگ و افراد داخل این فرهنگ مطالبی را ارائه می دهدکه بهره ای از حقیقت نبرده و چیزی جز برداشتها و توهمات شخصی خودشان نیست.وهرچه بیشتر سعی در واکاوی این قشر از جامعه داشته باشند تحلیل های ایشان به جای اینکه عمیق تر ، کاربردی تر و پیش برنده تر باشدسطحی تر ،بی کاربردتر،ناامید کننده تر ،متوقف کننده تر و نهایتا دورتر از واقعیت خواهد بود

بر اساس این مقدمات طولانی در مورد روحانیت 1- کسی که خود را به خواب زده اگررسانه در دست داشت تصویری که از روحانیت ارائه میدهد یک تصویر دروغ،جعلی (چیده شده) و بر اساس کینه ای که در دل دارند بسیار معوج وبرای مخاطب تنفر زاست2- کسیکه نا آگاه است و ولایت پذیر نیست اگر هم بخواهد باز هم نمی تواند تصویر صحیح و تامی از روحانیت بدهد و به دست مایه های دم دستی مثل آخوند محله و روحانی اداره و طلبه فامیل و امثالهم روی می آورد و تصویری که از روحانیت ارائه میدهد یک هزارم ظرفیت فرهنگ روحانی را هم نمایش نمی دهد3- شخصی میتواند رسانه را آیینه تمام نمای روحانیت کند که شرایط حداقلی زیر را داشته باشد


 نوشته شده توسط تحلیل بی عینک در پنج شنبه 89/7/1 و ساعت 11:42 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم

بی عینک
تحلیل بی عینک
وقایع را بی عینک ببینیم نه از درون عینک رسانه ها . همین

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 350
بازدید دیروز: 33
مجموع بازدیدها: 384735
جستجو در صفحه

لوگوی دوستان
خبر نامه